پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

پارسا ...تمام زندگی من و بابایی ...

نه ماهگی...

1390/8/27 11:10
نویسنده : مامان مریم
236 بازدید
اشتراک گذاری

داریم به قسمت‎های رقابتی مادری نزدیک می‎شویم! منظورم سال‎هایی است که بچه‎ها برای مادر و پدرهایشان تبدیل به ماشین مسابقه می‎شوند. زمانی که زودتر گفتن کلمه ماما و راه افتادن در 9 ماهگی مایه افتخار می‎شود و نقل محافل فخر فروشی. بعد دیگر مسابقه می‎رسد به این که بچه‎ی من چند تا پله را می‎پرد و بعدتر می‎شود تعداد پایتخت‎هایی که نام‎شان را بچه‎ی من بلد است و شاید این که «بچه‎ی من ویولن می‎زنه که از همه سازها سخت‎تره» و این که «انگلیسی رو که همه بلدن، بچه‎ی من فرانسه حرف می‎زنه» و کلاس باله و جمع کردن اعداد سه رقمی و خواندن قبل از سن مدرسه و... خودتان لابد شنیده‎اید دیگر.

نفرت‎انگیزترین وجه مادری در روزگار جدید به نظر من همین است. این که بچه می‎شود وسیله‎ای برای پز دادن به در و همسایه. برای سر را بالا گرفتن و چشم نازک کردن و بچه را وسط نشاندن و هنرهایش را به نمایش گذاشتن. بعد اگر خراب کرد، گفتن این جمله که «آبرومو بردی!» یا «این طوری نکن، فکر می‎کنن ما دروغ گفتیم!» و این حرف‎ها.

از این حرف‎ها متنفرم. وقتی مادری را می‎بینم که بچه‎اش را (بر خلاف میل بچه) به هزار جور کلاس جورواجور می‎فرستد و پزش را می‎دهد، دلم می‎خواهد یونیسف بودم و آن بچه را از دست مادرش نجات می‎دادم! نمی‎دانم آن مادر اضطراب و عذابی را که دارد به بچه‎اش می‎دهد نمی‎بیند، یا می‎بیند و فکر می‎کند برای آینده‎اش خوب است. نمی‎فهمم تفاوت بین این که بچه اولین کلمه‎اش را در10 ماهگی بگوید یا دو سالگی، چیست. نمی‎خواهم بدانم اگر آن بچه فردا نابغه نباشد و تیزهوشان قبول نشود و رتبه کنکورش 35 هزار شود و مشکل تنفسی پیدا کند و نتواند در هیچ ورزشی موفق شود، آن مادر و پدر چه حسی خواهند داشت. من فقط دلم برای بچه‎هایی می‎سوزد که قرار است جای خالی عقده‎های روحی والدین‎شان را پر کنند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)