هشت ماهگی...
تا همین امروز هیچ وقت پیش نیامده که برای زودتر رخ دادن یکی از مراحل رشد پارسا هول بزنم (البته ویروس مشترک همه مادرها را که: «یعنی این رفتار طبیعییه؟» من هم دارم!). همیشه فکر کردهام کمی دیرتر، کمی زودتر، بالاخره او هم حرف خواهد زد، دندان درخواهد آورد، چهار دست و پا خواهد رفت و راه خواهد افتاد.
اما راستش را بخواهید... این بار واقعا آرزو میکنم پارسا زودتر راه بیافتد. نه...! فقط به خاطر لحظههای شاد راه رفتن تق و لق یک کودک نوپا توی پارک. برای رفتن به پارک و غلت زدن توی چمنها و نشستن زیر سایه درختها روزشماری میکنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی